«یاد جبهه ها»
بـاز بـایـد یـاد کرد از جبهه ها
بـاز بـایـد گفـت از عشق و وفا
بـاز بـایـد گفت از ابـعاد جـنـگ
از تـن ونـارنـجک و تـوپ و تفنـگ
یـاد بـایـد کـرد زان مـردان مـرد
زان خـدا جـویـان میـدان نبـرد
چون هجوم آمدزسوی خصم دین
گشـت آمـاج ستـم این سـرزمین
حـمـلور گشـتـنـد خیــل اشـقیــا
از زمیـن و رود ارونـد و هـوا
زان تهاجـم مـرزها بشکسته شد
حـرمـت دیـن خـدا بشکسته شـد
شـهـرهـا را درنــوردیــدنــد زود
منـطق و دیـن وشـرف آنـجا نبود
خـانـه هـای مسلمین ویـران شدنـد
کوی و برزن همچنین ویران شدند
آتـش کیـن شعـلـور در شهـرهـا
کشـته هـا هـر سـو به میـدان بـلا
کـس نـمیدانست این غوغا زچیست
این هجوم خصم دین بـرمـازچیست
بـر تـن مـا زخـم شـاهنشـاه بـود
کشـور مـا زخمـی ایـن راه بـود
مـلک مـا ویـران و دسـت مـا تهـی
پـادگـانـهـا بـعـداز آن غـوغـا تهـی
لاجـرم فـرمـان ز پیـر مـا رسیـد
امــر آن فــرمــانــده والا رسیــد
کـای سـلـحشـوران بـا دیـن آشـنا
یـــا وران وحــامـی دیــن خــدا
جـان بـه کـف نـام آوران ملک دین
رانـده شاهنشاه را زین سـرزمیـن
پـای بنـمـائیـد اینـک در رکـاب
در خـطـر افتـاده دیـن و انقـلاب
راه بـر بنـدیـد بـر خصـم وطـن
سـر بـگـیـریــدازسـران اهــرمــن
گـورشـان سـازیـد خـاک جبـهـه را
وارهــانیــد ایـن وطـن را از بـلا
شهـرهـا را بـاز گیــریـد از عـدو
خـون یـاران را بـهـا گیـریـد از او
نعــره الله اکبــر ســر د هـیـد
دشمـن دیـن را نـکو کیـفـر دهیـد
خشـم گیـریـدای سـلحشـوران دین
جبـهه را سـازیــد گــور مشـرکیـن
درادامه